- نظیری نیشابوری(نَ ریِ نَ)
محمدحسین نیشابوری، متخلص به نظیری. از شعرای قرن دهم هجری قمری است، وی از موطن خویش نیشابور به اگرۀ هندوستان رفت و مورد محبت عبدالرحیم خان خانان سپه سالار واقع شدو به معرفی او به دربار اکبر شاه راه یافت و سفری به مکه و مدینه کرد و راهزنان غارتش کردند، به هند بازآمد و بقیت عمر را در گجرات احمدآباد توطن گزید. و از راه مداحی امیران و شاهزادگان هندی به ثروت و مکنت رسید تا آنجا که یاء تخلص نظیری مشهدی را به ده هزار روپیه خرید، پس از وفات اکبر، جانشینش جهانگیر شاه او را نزد خویش خواند و گرامی داشت، وی در اواخر عمر ترک دنیا و مداحی شاهان کرد و عزلت گزید و گفت:
چندی به غلطبتکده کردیم حرم را
وقت است که از کعبه برآریم صنم را.
و به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سال 1023 هجری قمری در احمدآباد گجرات درگذشت و در محلۀ تاجپور مدفون گشت. دیوان وی در حدود ده هزار بیت است. وی زرگری می دانسته و به تجارت هم اشتغال داشته و در عین شاعری در عقیدت مذهبی خویش تعصبی داشته است. او راست:
نوازشی ز کرم می کند محبت نیست
توان شناختن از دوستی مدارا را.
ترک شراب و شاهدم بیمار کرده ست ای طبیب
صحت نخواهم یافتن تا نشکنم پرهیز را.
گر روز حشر پرده ز رویش برافکند
ایزد به روی بنده نیارد گناه را.
#
از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
دیدیم زور بازوی ناآزموده را
من در پی رهائی و او درپی فریب
برسر گره زند گره ناگشوده را
نتوان چشید قند مکرر وز آن لبان
بتوان شنود تلخ مکررشنوده را
تا منفعل ز رنجش بیجا نسازمش
می آرم اعتراف گناه نبوده را.
(از حاشیۀ دکتر سادات ناصری بر آتشکدۀ آذر ج 2 صص 711- 723) (مجمع الفصحا چ مصفا ج 4 ص 101). نیز رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 690 و شعرالعجم چ تهران ج 3 ص 41 و تذکرۀ حسینی ص 350 و سروآزاد ص 24 و روزروشن ص 708 و شمع انجمن ص 453 و نتایج الافکار ص 713و تذکرۀ میخانه ص 524 شود
چندی به غلطبتکده کردیم حرم را
وقت است که از کعبه برآریم صنم را.
و به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سال 1023 هجری قمری در احمدآباد گجرات درگذشت و در محلۀ تاجپور مدفون گشت. دیوان وی در حدود ده هزار بیت است. وی زرگری می دانسته و به تجارت هم اشتغال داشته و در عین شاعری در عقیدت مذهبی خویش تعصبی داشته است. او راست:
نوازشی ز کرم می کند محبت نیست
توان شناختن از دوستی مدارا را.
ترک شراب و شاهدم بیمار کرده ست ای طبیب
صحت نخواهم یافتن تا نشکنم پرهیز را.
گر روز حشر پرده ز رویش برافکند
ایزد به روی بنده نیارد گناه را.
#
از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
دیدیم زور بازوی ناآزموده را
من در پی رهائی و او درپی فریب
برسر گره زند گره ناگشوده را
نتوان چشید قند مکرر وز آن لبان
بتوان شنود تلخ مکررشنوده را
تا منفعل ز رنجش بیجا نسازمش
می آرم اعتراف گناه نبوده را.
(از حاشیۀ دکتر سادات ناصری بر آتشکدۀ آذر ج 2 صص 711- 723) (مجمع الفصحا چ مصفا ج 4 ص 101). نیز رجوع به فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 690 و شعرالعجم چ تهران ج 3 ص 41 و تذکرۀ حسینی ص 350 و سروآزاد ص 24 و روزروشن ص 708 و شمع انجمن ص 453 و نتایج الافکار ص 713و تذکرۀ میخانه ص 524 شود
